نگاهی به نمایش «اسب قاتلین» نوشته رضا گشتاسب به کارگردانی سیدمحمدهادی هاشمزاده از شیراز
این اسب هرگز رام کسی نمیشود

اسب قاتلین

اسب قاتلین

اسب قاتلین

اسب قاتلین

اسب قاتلین
سیدعلی تدین صدوقی: متن نمایش «اسب قاتلین» با نگاهی به نمایشهایی چون مکبث و... نگاشته شده است. موضوع این اثر حول محور شورش کارگران و رعایا علیه ارباب است؛ اربابی که همگان باور دارند آدم خوبی است و ازاینرو نامش را «ارباب خوب» گذاشتهاند. کارگر مخصوص ارباب با همدستی و همراهی زنش و کشیش و مباشر ارباب و البته ایجاد ترس از دشمنان و راهزنانی که به روستاها حمله میکنند، ارباب و همسرش را میکشند (شاید به همین دلیل میگویند که همیشه حق با اکثریت نیست)؛ کارگر مخصوص و همدستانش که حالا در شورش پیروز شدهاند، او را به جای ارباب مینشانند طرفه آنکه زن کارگر نیز در این حکومت همفکر و همدست و معاون اوست! زمانی که دختر ارباب از سفر بازمیگردد شورشیها او را نیز میکشند. کارگر که حالا ارباب شده است برخلاف «ارباب خوب قبلی و همسر مهربانش» فردی مستبد، دیکتاتور، تمامیتخواه و ظالم و آدمکش است و هر کس را که با او مخالفت کند و سر راهش قرار بگیرد، میکشد. در نهایت کار به جایی میرسد که ارباب تازه میبیند اکثر اطرافیانش را کشته است؛ چیزی شبیه به کالیگولا و مکبث و... او تشنه قدرت است و ثروت و در آخر خودش نیز به دست همان رعایا کشته میشود.
کارگردانی «سیدمحمدهادی هاشم زاده» در فضایی اکسپرسیونیستی و با رگههایی از تئاتر شقاوت و وحشت، فضایی دهشتناک را در برابر رویمان میگستراند. بازیها و کارگردانی و دیگر عناصر تشکیلدهنده نمایش نیز در همین راستا شکل گرفته و بازیگران بازیهای سختی را به انجام رساندهاند، بهویژه بازیگر نقش اسب و البته بازیگران نقش کارگر و همسرش و مباشر و...
بازیگر نقش اسب بهخوبی توانسته از عهده نقش و به صحنه کشیدن کاراکتر اسب برآید. نقشی سخت و در مواقعی نفسگیر با آن گریم و طراحی لباسی که حرکت را سخت میکند؛ اما او بسیار انرژیک و با حس و حرکاتی درست این نقش را به صحنه کشیده است بهگونهای که مخاطب آن را باور میکند.
اسب در فرهنگهای مختلف هم نیروی شمسی و هم نیروی قمری است. درواقع هم نماد زندگی است و هم مرگ، نماد عقل، خردگرایی، پویایی، نجابت، نور، باروری، گذر سریع زندگی و از سویی نماد ذات حیوانی و غریزی و نیروهای جادویی نیز به شمار میآید. اسب سیاه منادی مرگ و گذر از این جهان به جهانی دیگر است، از سویی نشانه شهوت و جنون قدرت نیز محسوب میشود. در نمایش اسب همان جنون قدرت و شهوت تمامیتخواهی و آرزوها و خواستهها و زیادهطلبیهای انسان است که هرگز مهار نمیشود و نمیتوان آن را مسخر خویش ساخت.
اسب همان قدرتی است که هر بار کسی بر گرده او مینشیند، در نهایت بر زمین میخورد چون نوبت نفر بعدی است و این چرخه همچنان ادامه دارد؛ زیرا این اسب هرگز رام کسی نمیشود.
شاید بتوانی چند صباحی لگامش را در دست بگیری، پس آنگاه میگریزد و تو را به دنبال خویش به هر سو میکشاند تا این قدرتطلبی و تمامیتخواهی و آرزوهای طول دراز و حرص، آز و... در نهایت تو را از پای درآورد و باعث هلاک شود؛ هر چقدر هم با ارباب کلیسا محشور باشی باز درنهایت لگام اسب قدرت و ثروت و تمامیتخواهی و دنیاطلبی از دستانت رها شده و حیوان تو را به زمین میکوبد و سپس به سراغ فرد دیگری میرود که پر از شهوت و جنون قدرت و دیکتاتوری و طمع است و برده نفس خویش. شاید به همین دلایل نام نمایش «اسب قاتلین» است که البته در بطن خود ایهام نیز دارد.
باید گفت بازیها روان و برابر با سبک کار صورت پذیرفته است. طراحی لباس و گریم نیز در راستای خواست متن و کاراکتر شخصیتهاست. میزانها و حرکات نیز همینگونهاند.
شاید اگر صحنههایی که کمی طولانی است یا تکرارهایی که در درازنای کار در صحنههای مختلف صورت میپذیرد موجزتر شوند نمایش به زمان و ریتم مطلوبتری نیز دست پیدا خواهد کرد.