در حال بارگذاری ...
...

داوود فتحعلی‌بیگی مطرح کرد:

بین نمایش‌های سنتی و جامعه امروز باید پل ارتباطی بزنیم

نشست تخصصی گفت‌وگو درباره کتاب‌های «پوستین وارونه» و «مجلس شبیه جنگ جمل» با حضور داوود فتحعلی‌بیگی در «پاویون هنرگان کتاب» نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد.

به گزارش ایران تئاتر، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت‌ماه، هم‌زمان با برگزاری سی‌و‌ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، نشست تخصصی گفت‌وگو درباره دو کتاب «پوستین وارونه» و «مجلس شبیه جنگ جمل» از مجموعه نمایشنامه‌های «راه روشن»، برگزار شد.

این نشست با حضور داوود فتحعلی‌بیگی، مدرس، نویسنده، پژوهشگر و مؤلف این آثار و از چهره‌های شاخص نمایش ایرانی، توسط معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با همکاری مجموعه‌های وابسته به این معاونت در «پاویون هنرگان کتاب» برگزار شد. اجرای این برنامه را پیمان شیخی و بنفشه اعرابی بر عهده داشتند.

پیمان شیخی در آغاز برنامه گفت: «از صحبت‌های آقای داوود فتحعلی‌بیگی ـ که البته دارای دکترای هنری نیز هستند ـ بهره‌مند خواهیم شد. ایشان سال‌هاست در حوزه نمایش ایرانی فعالیت می‌کنند. خدمت آقای داوود فتحعلی‌بیگی، که در محافل رسمی با عنوان «دکتر» شناخته می‌شوند و در محافل دوستانه‌تر «حاجی»، عرض ادب دارم.»

او‌ افزود: «به‌عنوان یک پژوهشگر عرض می‌کنم که نمایش ایرانی مدیون تلاش‌های بی‌وقفه ایشان و همکارانشان است. اجازه بدهید کوتاه اشاره کنم که موضوع این نشست کتاب «مجلس شبیه جنگ جمل» است که در سال ۱۴۰۰ منتشر شد.»

داوود فتحعلی‌بیگی در سخنان خود اظهار داشت: «اساساً وقتی از اقتباس صحبت می‌کنیم، یعنی از یک اثر الهام بگیریم و بر پایه آن، نمایشنامه یا فیلم یا متنی تازه خلق کنیم. حالا چه آن اثر، قصه‌ای عرفانی باشد، چه یک حکایت تاریخی. نخست باید دید آیا آن روایت ظرفیت تبدیل‌شدن به نمایش را دارد یا نه. برای مثال، اگر حکایتی از گلستان سعدی را انتخاب می‌کنیم، باید بررسی کنیم که این حکایت آیا می‌تواند امروز برای مخاطب مفهومی داشته باشد؟ بسیاری از دوستان از قصه‌های شاهنامه یا آثار عطار الهام می‌گیرند. اما در اقتباس باید دید آن روایت چه نسبتی با مسائل و نیازهای امروز جامعه دارد.»

داوود فتحعلی‌بیگی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نمایشنامه‌ «مجلس شبیه جنگ جمل» گفت: «مسأله این است که وقتی می‌خواهیم از یک واقعه تاریخی اقتباس کنیم، باید بررسی کنیم که آن واقعه امروز چه پیامی می‌تواند برای ما داشته باشد. میرزا رضا کرمانی را ببینید؛ سه بار توسط اراذل و اوباش غارت شد. بچه‌اش را سر کار قبول نمی‌کردند، همسرش در حمام به خاطر خنده مورد توهین قرار گرفت. این یعنی چه؟ یعنی استبداد در خلق‌وخوی ما ریشه دارد. چرا بعد از ناصرالدین شاه باز هم حکومت عادلانه‌ای شکل نگرفت؟ چرا مظفرالدین شاه ناچار به پذیرش مشروطه شد، اما بعد محمدعلی شاه آمد و دوباره به دیکتاتوری بازگشتیم؟»

او ادامه داد: «این بازتولید دیکتاتوری از کجا می‌آید؟ از فرهنگ ما. در درون هر کدام از ما یک شاه کوچک وجود دارد. کافی است قدرت بگیریم؛ در اداره‌ها و مؤسسات، خیلی‌ها تا به قدرت می‌رسند، شروع می‌کنند به زور گفتن. اگر می‌خواهیم سراغ یک داستان برویم، باید بفهمیم چرا سراغ آن رفتیم. آن افسانه، آن واقعه، باید برای امروز ما معنایی داشته باشد. اگر نداشته باشد، به درد نمی‌خورد.»

فتحعلی‌بیگی همچنین به اهمیت زبان و شیوه روایت اشاره کرد و گفت: «نحوه انتقال محتوا بسیار مهم است. ما باید بین نمایش‌های سنتی و جامعه امروز، پلی ارتباطی بسازیم. همان‌طور که در این آثار، از سه شیوه نمایشی برای خلق اثری قابل اجرا و قابل خواندن استفاده شده، باید توجه داشته باشیم که زبان اثر، زبان قابل فهم برای مخاطب امروز باشد.»

او افزود: «زبان سنگین، مثل نثر تاریخ بیهقی یا نثرهای تاریخی دشوار، برای امروز مناسب نیست. ما باید به زبان مردم بنویسیم. حتی اگر از ادبیات فاخر الهام می‌گیریم، باید آن را به شکلی بنویسیم که مردم بفهمند. برای همین هم هست که مثلاً استاد بیضایی، با آن سطح بالا، باز هم در انتقال مفاهیم با چالش‌هایی روبه‌رو بود و بازیگرانشان باید زحمت زیادی برای درک و انتقال آن می‌کشیدند.»

پیمان شیخی نیز در ادامه جلسه گفت: «ما هنگام تماشای نمایش، باید هم تصویر و هم کلام را درک کنیم. اگر متن سنگین باشد، مخاطب یا تصویر را از دست می‌دهد یا کلام را. یکی از ویژگی‌های آثار استاد فتحعلی‌بیگی این است که توازن برقرار کرده‌اند. خواننده هم از خواندن لذت می‌برد، هم پیام را دریافت می‌کند.»

او در  ادامه با اشاره به اینکه اقتباس روایی پیچیدگی‌های خود را دارد از فتحعلی‌‌بیگی خواست تا درباره این اقتباس توضیح دهد.

داوود فتحعلی‌بیگی در پاسخ گفت: «در مورد اقتباس روایی، من در یک مورد سراغ نمایشنامه «رام کردن زن سرکش» رفتم. این اثر با عنوان‌هایی مثل «رام کردن زن تندخو» هم شناخته می‌شود. در این نمایشنامه، دختری سرکش تصویر شده که هیچ خواستگاری ندارد، چون اخلاقش تند است. پدرش اصرار دارد اول دختر بزرگ‌تر ازدواج کند، بعد دختر کوچک‌تر. خواستگارهای دختر کوچک‌تر به دنبال راهی بودند تا کسی پیدا شود و با دختر بزرگ ازدواج کند. نهایتاً کسی پیدا می‌شود که این دختر را به اصطلاح رام کند...»

در ادامه این نشست، داوود فتحعلی‌بیگی درباره اقتباس از آثار کلاسیک و تطبیق آن‌ها با فرهنگ ایرانی توضیح داد و گفت: «عشق یعنی ساختن، یعنی خلق کردن. من قصه‌ی «رام کردن زن سرکش» را اقتباس کردم، اما نه به همان شکل و نه با همان نگاه غربی. داستان را متناسب با فرهنگ ایرانی بازنویسی کردم، در قالبی از سیاه‌بازی، که یکی از گونه‌های جذاب کمدی ایرانی است. حتی همین روزها نمایشی در حال اجرا دارم با عنوان شب‌نشینی ما، که در آن از همین شیوه استفاده شده است.»

او با اشاره به ریاکاری به عنوان یکی از مضمون‌های نمایشنامه‌ای گفت: «نمایشنامه‌ای در فرانسه نوشته شده بود به نام چهارصد سال، که شخصیتی زاهدنما و ریاکار را در یک خانواده به تصویر می‌کشید. این اثر به دلیل اعتراض کلیساها توقیف شد و بعدها با نام شیاد بازنویسی و اجرا شد. چرا؟ چون ریاکاری پدیده‌ای جهانی است، نه محدود به یک زمان یا مکان. من دیدم جامعه ما هم از این پدیده بی‌بهره نیست. ریاکارها همه‌جا شبیه هم هستند؛ فقط نقابشان فرق می‌کند، گاهی به نام دین، گاهی به نام آزادی، گاهی به اسم حقوق بشر.»

فتحعلی‌بیگی در ادامه درباره اهمیت موضوع اقتباس در نمایشنامه‌نویسی گفت: «در اقتباس، اولین نکته این است که ببینیم موضوعی که انتخاب می‌کنیم، امروز چه معنایی برای جامعه دارد. اگر قرار است از یک زندگی‌نامه یا داستان تاریخی نمایشنامه‌ای نوشته شود، باید حرفی برای امروز داشته باشد. خیلی‌ها فقط به جذابیت لحظه‌ای داستان توجه می‌کنند، اما آن کافی نیست.»

او در ادامه درباره نحوه بازآفرینی نمایشنامه شکسپیر توضیح داد: «در نسخه ایرانی شده نمایش، خواستگارِ دخترِ سرکش، برخلاف خشونت نسخه اصلی، با صبوری و محبت با او برخورد می‌کند. حتی از عناصر طنز و کمدی سنتی مثل ترس از سیاه هم در داستان استفاده کرده‌ام تا آن را به فضای فرهنگی خودمان نزدیک‌تر کنم.»

در ادامه نشست، فتحعلی‌بیگی با انتقاد از کم‌توجهی به محتوا در برخی آثار نمایشی مذهبی گفت: «در برخی جشنواره‌های مذهبی، متأسفانه نمایش‌ها بیش از حد به سمت معجزه‌محوری رفته‌اند. در حالی که قرآن پر است از مفاهیمی همچون احترام به والدین یا عدالت، که می‌توان با الهام از آن‌ها نمایشنامه‌هایی عمیق و انسانی نوشت. اما برخی به اشتباه فقط ظاهر را می‌بینند. در گذشته، شبیه‌نامه‌نویس‌ها بلد بودند چگونه یک مضمون اخلاقی را در قالب داستانی جذاب ارائه کنند.»

او در بخش دیگری درباره آموزش نمایشنامه‌نویسی و انتقال تجربه به نسل جوان گفت: «اگر می‌خواهیم این میراث باقی بماند، باید آموزش را جدی بگیریم. جشنواره‌ها باید با مدیریت آگاه برگزار شوند. کسانی که مسئول آموزش و هدایت هستند، باید خودشان فهم درستی از نمایش داشته باشند. مثلاً آثار مولوی سرشار از حکمت است، اما هر کسی نمی‌تواند از آن‌ها نمایشنامه بسازد. چون درک مفاهیم آن نیازمند مطالعه و تجربه عمیق است.»

فتحعلی‌بیگی با ذکر مثالی از یک داستان در مثنوی مولوی افزود: «در مثنوی داستانی هست از چهار نفر: زرگر، خیام، خیاط و قلندر. آن‌ها با همکاری هم پیکری زیبا می‌سازند و قلندر از خدا می‌خواهد به آن جان بدهد. اگر این داستان را نمایش کنیم، باید دقیق بدانیم هدف چیست، مضمون کدام است و چه پیامی برای مخاطب امروز دارد.»

در پایان، فتحعلی‌بیگی با تأکید بر نقش دانشگاه‌ها در پرورش نسل تازه نمایشنامه‌نویسان گفت: «بسیاری از دانشجویان امروز، متون را فقط در سطح جمله‌های زیبا می‌بینند و از قصه بی‌خبرند. این به دلیل ضعف نظام آموزش در دانشگاه‌هاست. ما آخرین نسلی هستیم که از محضر استادان بزرگی چون بهرام بیضایی و... بهره بردیم. امیدوارم نسل بعد نیز بتواند چنین استادانی را از نزدیک تجربه کند.»

عکس: فرهاد جاوید