در حال بارگذاری ...
...

نشست تخصصی شب نظریه و تئاتر برگزار شد

نشست شب بخارا با عنوان شب نظریه و تئاتر با حضور چند تن از فعالان تئاتر برگزار شد.

به گزارش ایران‌تئاتر، هشتصد و پنجاهمین شب از شب‌های بخارا با عنوان «شب نظریه و تئاتر» با حضور فرهاد مهندس‌پور، یوسف باپیری، علی شمس، علی‌اصغر دشتی، میلاد نیک‌آبادی و علی دهباشی، سه شنبه، ششم خرداد ۱۴۰۴ در تالار جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

فرهاد مهندس‌پور در این نشست به ضرورت تولید نظریه در تئاتر و فقدان آن در تئاتر ایران پرداخت و عنوان کرد: هر نظریه‌ای خودش زمینه‌ای برای نقد و نفی ایجاد می‌کند. در نتیجه نظریه جریانی از فکر و اندیشه را تولید می‌کند. هر جای این کره خاکی به نظریه‌های بومی خودش نیازمند است و ما نیز باید به سمت تولید نظریه حرکت کنیم. 

او با بیان اینکه فقدان نظریه سوتفاهم و بحث‌های ایجاد می‌کند که نمی‌توان از آن‌ها خلاص شد، گفت: ما فکر می‌کنیم؛ نظریه یک مفهوم کاملا ذهنی است و با یک زبان به شدت فلسفی به طور کلی درباره پدیده‌ها اشاراتی دارد در حالیکه نظریه‌ها واکنشی به تئاتر هستند. در واقع نظریه و تئاتر هر دو در یک زمینه و بستر ایجاد می‌شوند و غیبت ما در این زمینه‌ و بسترهاست که باعث می‌شود در برخی موارد نه اجرا و نه نظریه را به خوبی درک کنیم.

به گفته مهندس‌پور نظریه با نگاه نقادانه، نگاهی به آینده دارد و اینجاست که می‌تواند راهگشا باشد. اگر هر کدام از ما درباره چرایی و چگونگی کارها و انتخاب‌هایش بگوید و بنویسد، قطعا زمینه‌هایی برای واکنش ایجاد کرده و راه برای تولید نظریه باز خواهد شد. امید که به سمت تولید نظریه برویم و برای آغاز آن بهتر است هر کدام ما درباره کاری که می‌کند، صحبت کند. 
 
علی شمس دیگر سخنران این برنامه درباره نسبت هویت ملی و ساخت شکل به مثابه اجرا و تئاتر توضیح داد.  

او گفت: وقتی راجع به نظریه حرف می‌زنیم، درباره مجموعه پدیدارهایی سخن می‌گوییم که به لحاظ ماده و متریال از پیش وجود دارد و در ذهن و نگاه ما به جهان به امتزاج می‌رسد. مسئله‌‌ من ناظر بر تئوری هستی‌شناسانه اجراست؛ یعنی من به عنوان ایرانی با زبان‌ خودم با جهان چه نسبتی دارم. 

این هنرمند بیان کرد: نظریه، دریچه‌ای است برای خوانش پدیدارهای بیرونی. مجموعه‌ای از پدیدارها به شکل خود به خودی در یک نظم طبیعی اتفاق افتاده‌اند و ما برای آن‌ها به عنوان نظریه‌های مختلف نام‌گذاری می‌کنیم. 

شمس با بیان اینکه هر نظریه‌پرداز، اجرا را به شکل خاص خود می‌فهمد و می‌تواند نقد کند، ادامه داد: اجرا وابسته به زمان و مکان است. من اجرا را در دو ساحت اجراگر آگاه و ناآگاه می‌فهمم. اجرا اتفاق نمی‌افتد مگر به قید تماشا. جغرافیا و زمان اجراساز است و کما اینکه با تغییر جغرافیا و زمان بدن اجراگر می‌تواند مورد فهم قرار بگیرد یا نه. 

به گفته این مدرس و مترجم تئاتر، تماشاگر ناآگاه واجد زیباترین ایده‌های اجرایی در تاریخ ایران است. 

میلاد نیک‌آبادی نیز با تاکید بر لزوم آزمون نظریه‌ها بیان کرد: ما چرخه معیوبی از سنت نظریه داریم. وقتی سنت نقد شکل نمی‌گیرد، جبهه‌بندی‌های نظری هم شکل نمی‌گیرد و کسی نمی‌تواند معیارهای مدونی را پیدا کند که براساس آن نظریه ساخته شود. 

او با اشاره به وجوه نظریه و اهمیت آن در تئاتر ادامه داد: ما در ایران برعکس کار می‌کنیم، پژوهش‌های دیگران را می‌خوانیم و آنها را به اجرا می‌بریم ولی در اصل ما باید خودمان دارای ایده‌ای باشیم و آن را بسط، گسترش و اصلاح کنیم تا به نظریه تبدیل شود. در تئاتر ما آدم‌هایی که بتوانند ایده‌های خود را آزمایش کرده و به اجرا برسانند، اندک هستند. معمولا هنرمندان ما یا نظریه‌پردازی می‌کنند یا کارگردانانی هستند که نظریه‌های دیگران را کار می‌کنند و آنقدر آن نظریه برای‌شان درونی می‌شود که دیگر نظریه را از خود می‌دانند. 

به گفته نیک‌آبادی از اوایل دهه هشتاد ما در ایران با انباشت نظریه‌ها روبرو بودیم تا کنون که به همت علی شمس و نشر نیماژ آثار خواندنی در این عرصه منتشر شه که تاثیر آن را در اجراها گذاشته است. 
 
اصغر دشتی، دیگر سخنران این برنامه بود که درباره بازپس گیری نظریه در تئاتر ایران، بدن جنسیت و مقاومت در حاشیه چکیده‌ای از مقاله خود را ارائه داد. 

او با بیان اینکه تئاتر به عنوان هنری بدن محور همواره در کانون نزاع‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار داشته است، بیان کرد: در ایران برخی به سوی اجراهای غیررسمی رفته و در این آثار بدن و نظریه‌های مرتبط با جنس و بدن به صورت ظاهری به نمایش در می‌آید. از این منظر اجراهای غیررسمی به نوعی بازتولید نظریه هستند نه بازتولید انتزاعی. 

دشتی در بخشی دیگر به ابعاد مختلف این موضوع و چالش‌هایی که اجراهای غیر رسمی و تمرکز افراطی بر بدن و جنسیت در تولید خودسانسوری درونی دارند، پرداخت.

به گفته او آینده تئاتر ایران بیش از هر چیز در صحنه‌های تئاتر غیر رسمی و بدنی نهفته است که لازم است با دقت و از منظر نظریه‌‌های مربوطه مطالعه شود. تئاتر در ماهیت خود عرصه‌ای است که نظریه در آن تن به اجرا می‌دهد. صحنه مکانی است که انتزاعات فلسفی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به گوش، صدا، حرکت و بن بدل می‌شود اما در ایران بسیاری از نظریه‌هایی که تئاتر جهانی به آن‌ها زنده است حذف یا به حاشیه رانده می‌شود. این حذف خلع زبان و ابزار هنرمند است. در هر شکل بازپس‌گیری نظریه نه یک انتخاب آکادمیک بلکه یک ضرورت تئاتری برای این است که تئاتر بتواند به نیرویی بازتاب‌دهنده، نقاد و زاینده بدل شود.

او در پایان سخنانش گفت: در عصری که تئاتر جهان بر تن، تفاوت و بدن‌های به حاشیه رانده شده تمرکز دارد، تئاتر ایران اگر نتواند این زبان را بازیابد در گفت‌وگوی جهانی بی صدا یا کم صدا خواهد ماند. مهم‌تر اینکه نظریه‌های حذف شده رهایی‌بخش هستند و بنابراین بازپس‌گیری آن‌ها به معنای بازگرداندن نقد و مقاومت به صحنه است.   

در ادامه، یوسف باپیری به بررسی اجمالی تئاتر ایران پس از 1401 براساس نظریه‌های اجرا و محدودیت‌های تئاتر پرداخت.  

به گفته او تئاتر معاصر برخلاف ریشه یونانی خود که صرفا مکانی برای تماشا کردن بود، عمل نمی‌کند؛ بلکه مکانی اجرا کردن و فرم است. 

او به تجربه‌های جدید در تولیدات نمایشی طی دو سه سال اخیر اشاره کرد و گفت تئاتر ایران در شرایط کنونی در آستانه گذاری است که می‌تواند از طریق نظرورزی درباره خود و اجراهایش امکان‌های تازه‌ای را دنبال کنند. تئاترها و اجراهایی که از الگوی سنتی در ساختن لحاظ می‌کنند هیچگونه ارزش افزوده‌ای را برای تئاتر ایران ایجاد نمی‌کنند. 

باپیری بیان کرد: تئاتر در نقطه‌ای قرار دارد که به گمان من فقط از نقطه بازیابی خود از طریق اندیشیدن به شکلی از ارتباط و رخدادگونگی می‌تواند به مثابه فرآیندی اجتماعی روی شرکت‌کنندگان خود تاثیر بگذارد. 

علی دهباشی نیز با بیان اینکه معیار ما در همه چیز، تاریخ چندهزارساله ایران است و براساس آن به تمامی پدیده‌ها، ادبیات، تئاتر، موسیقی و ... نگاه می‌کنیم. راز ماندگاری ایران ادبیات کلاسیک و معاصر آن است. 

او با اشاره به اینکه یکی از مشکلات ما بیگانگی با خواندن است و خود را با متن‌های کوتاه اینترنتی راضی می‌کنیم، گفت: نویسندگان و مترجمان کار خود را انجام می‌دهند و ناشران هم که مشغول انتشار هستند اما وضعیت انتشار کتاب‌های تئاتر نشان می‌دهد که یک جای کار می‌لنگد و آن هم ما هستیم که باید بیشتر بخوانیم . حجم مطالبی که در این جلسه مطرح شد نشان داد که چقدر نیازمند برگزاری این رویدادها هستیم تا تفاهم در فهمیدن پیدا کنیم. نه اینکه موافق هم باشیم بلکه مسائل را درک کنیم.