نگاهی به نمایش«علی کوچیکه»به کارگردانی حسین فرخی حاضر در فجر 35
مرد و زن پیکره ی هستی اند
کارگروه نقدجشنواره تئاتر فجر - رضا آشفته : علی کوچیکه هم برگرفته از یکی از زیباترین شعرهای فروغ فرخزاد است که در دهه ۴۰ به دلیل تصادف فوت کرد.
تک گویی نمایشی روالی افشاگرانه دارد و نوعی خودگویی و خودزنی را آشکار می سازد و در جوامعی که کمتر می شود گفتگو کرد و حتی در روزگار اخیر که تنهایی و یاس و انزوا و افسردگی بشر را به خلوت کشانده است، تک گویی کارآمدی بیشتری دارد. به همین دلیل در آمریکا در بیست، سی سال اخیر، مونولوگ یا تک گویی یکی از شاخص ترین فرم های اجرایی شده است.
در ایران ما نیز در ده سال اخیر جریان مونولوگ یا تک گویی نمایشی فراز و نشیب بسیاری یافته است و حضور چندین جشنواره تک گویی و فعال شدن گروهها در سالن های نمایشی به انگیزه اجرای عمومی و مانند اینها دلالت بر این گفته دارند.
علی کوچیکه هم برگرفته از یکی از زیباترین شعرهای فروغ فرخزاد است که در دهه 40 به دلیل تصادف فوت کرد و در زمان خودش هم بسیار مدرن و به نوعی آوانگارد به نظر می رسید. به هر روی او در مقام یک زن در این شعر دارد یک زن مثل خودش را مرور می کند که می خواهد روی پای خودش بایستد و مستقل باشد. این استقلال زن در جامعه مرد سالار و سنتی از پذیرندگی پایینی برخوردار است و در آن دهه ها که بسیار سخت از امروز بود و چنین حال و هوایی هنوز هم در شهرهای سنتی تر و پایین شهرها یک روال عادی و روزمره است.
علی کوچیکه ساختار مونودرام دارد که در آن وضعیت پریشان گونه یک زن به تصویر کشیده می شود. زنی که تنهاست و شوهرش به دلایلی ترکش کرده است و او باید که مستقل بماند و از پسرش علی نگهداری کند اما حضور و نوع برخورد و بازتاب روابط است که همه چیز را تحت الشعاع قرار می دهد و بیشتر از مراحمت این مزاحمت است که دامنگیر این زن بدون شوهر خواهد شد.
همین جا باید اضافه کرد که سارا تقوی در متن اقتباسی بسیار پیشدستی کرده است که داده های امروزی تر و قابل پذیرش تری را به صحنه بیاورد و در صحنه نیز چه بازیگری او و چه نگاه حسین فرخی در مقام کارگردان به دنبال همین داده پردازی های است. چنانچه مونودرام در اینجا به کمک انیمیشن و فیلم مستند از روزگاران چند دهه پیش پیامدی نوین تر را یادآوری می کند. شاید با آن بخش های مستند بدون اشاره به روزگار ما که باید چنین تصاویری نیز به آن افزوده شود، بشود مخالفت کرد. به هر تقدیر این زن امروزی و در دهه نود است و دیگر زن دهه سی یا چهل نیست و باید بدانیم که این مساله دقیقا از همان روزها شروع شده و امروز دیگر در بیشتر جاها پذیرفته شده است. پا ننهادن به روزگار ما یعنی دهه نود در میان آن تصاویر یک کسری بارز است. اما انیمیشن شکل تزیینی به خود می گیرد و درواقع دارد به رویاهای آن زن شکل زیبایی می دهد و این تخیلات اوست که می تواند بیانگر امر خلاقه حتی در جریان زندگی باشد. مبنا اگر حضور تک نفره است که باز هم این دلالتی بر همان استقلال و هویت یافتن زنانه است چون با اقتدار انجام شده است در این فرآیند دلالت بر مطلوب بودن همان دیدگاه خواهد کرد و از سوی دیگر کارگردانی یک مرد نیز نوعی همسویی و هماهنگی را در ساختار طبیعت نکته پردازی می کند که درواقع این هم یادآور همان سنتهای اصیل و حذف نشدنی است که مرد و زن پیکرۀ هستی اند و باید که در جوار هم پیش برندۀ زندگی باشند.
در این اجرا بازی سارا تقوی نیز به ابعاد زیبایی شناسانه کار می افزاید. او بازیگری است که حسی به سراغ شعر و زندگی فروغ رفته است اما به دنبال این است که از این دریچه زن را نمایان سازد. برای همین سازوکارش را هم در بازی رعایت می کند. می داند در آن وسط یک زن با تمام مصائب و مشکلاتش باید نمایان شود و نباید کم بگذارد. این همان تعهدی است که روند بازی را گره می زند به جریان زندگی و اثر را با قابلیت ها نمایشی و باورپذیری در اختیار مخاطب قرار می دهد. حسین فرخی هم در مقام کارگردان ماحصل این کوشش را سمت و سوی فکری داده و حالت تقویت شده ای به این ماجراجویی های زنانه بخشیده است. شاید هم تلنگری بوده که در چالش با جامعه به دنبال ابراز واقعیت های حیاتی هم باشند.