به بهانه حادثه تیراندازی در محوطه بیرونی مجموعه تئاترشهر
هفتتیرکشی؛ فرصتی برای یک تغییر بزرگ

ایران تئاتر- حسین سینجلی: رویکرد و نگاه مردم امروزه با توجه به وضعیت ناخوشایند اجتماعی فرهنگی که در جامعه (بویژه شهرهای بزرگ) میبایست نسبت به کلیت هنر تئاتر تغییر کند و زین پس هنر تئاتر و هنرمندان آن نه در حرف بلکه در عمل باید در صدر بنشینند.
اعتراف شهردار سابق تهران به قتل همسر دومش، دستگیری قاتل امامجمعه کازرون، کشته شدن فردی در همدان به دلیل ترور یک طلبه و... تا حادثه تیراندازی در محوطه مجموعه تئاترشهر از نمونه حوادث ناخوشایندی است که جملگی آنها در فاصله زمانی کمتر از سه، چهار ماه در نقاط مختلف کشور اتفاق افتاده است. درباره جزئیات هر یک از این حوادث هم بعید است کسی چیزی نشنیده باشد و به شکرانهی وجود انواع و اقسام رسانههای مجازی و غیرمجازی برای هر یک از آنها روایتهای گوناگونی طرحشده و روایتهای جدیدی نیز درراه هستند.
روال عادی و معمول در اکثر جوامع بررسی و ریشهیابی علل وقوع این حوادث ناخوشایند (که استفاده حداکثری از خشونت فیزیکی وجه مشترک همه آنهاست) بدست جامعهشناسان و روانشانسان است و در کشور ما نیز علیالقاعده جز این نباید باشد، اما دراینبین حادثهای که در محوطه تئاترشهر روی داد دلیلی شد تا دوباره مسئله شلوغی اطراف محوطه تئاترشهر، امنیت هنرمندان، تماشاگران تئاتر و همچنین امنیت ساختمان تئاترشهر به مسئلهی اصلی اکثر رسانهها تبدیل شد. بسیاری هم در این چند روز درباره لزوم رسیدگی و سروسامان دادن هرچه سریعتر به وضعیت نابسامان محوطه تئاترشهر نظرات مختلفی دادند که هر یک میتواند بهنوعی شدنی یا نشدنی باشد.
اما هدف از نگارش این مقدمه، ذکر این نکته بود که تمام اتفاقهای ناخوشایند فوقالذکر بخصوص اتفاقی که در محوطه تئاترشهر روی داد در عین ناخوشایند بودنشان، فرصت خوبی است تا برای یکبار هم که شده مسئولان و تصمیم گیران فرهنگی با یک برنامهریزی حسابشده و در یک حرکت انقلابی، برای یکبار هم که شده با همراهی هنرمندان تئاتر در راستای تغییر نگاه مردم به این هنر اقدام کنند. چراکه اگر تا دیروز شنیدن این مثال معروف که "اگر در جامعهای سالنهای تئاتر رونق نداشته باشد آن جامعه ازنظر اخلاقی سقوط میکند "، عملاً امروز در جامعه ما شاهد آن هستیم.
درواقع چنانچه مسئولان و تصمیم گیران فرهنگی به حرفهای پُرطمطراق و فلسفی و ادیبانهای که درباره تأثیرگذاری عمیق و ژرفِ تئاتر بهعنوان یک هنر انسانساز میگویند و مدام تکرار میکنند، اندکی باور داشتند حتماً امروز بجای درمان با مُسکنهای موقتی و سرپوش گذاشتنهای احتمالی بر حوادث جامعه به دنبال یک راهکار حسابشده و بلندمدت بودند تا اگر قرار است تغییری در جامعه به وجود بیاید، تغییری بنیادین و کاربردی باشد.
بهعبارتیدیگر اگر باوری وجود داشته باشد که تئاتر را کدخدای ولایاتِ هفت هنر میداند و همواره از اهمیت بالای این هنر و اینکه باید در راستای تقویت آنچهها کرد و چهها نکرد، اندکی عمل میکردند؛ و بیشک آنچه کدخدای ولایات هفت هنر را در سرزمین ما به یک کدخدایِ همواره مظلوم و هنرمندان آن را به افرادی تبدیل کرده که از میان مسئولان فرهنگی هنری، اَحدی آنچنانکه باید وقعی به حرفها و خواستههای آنها نمیگذارد (به هر دلیل که ایجادشده) امروزه بنا به وضعیت ناخوشایند اجتماعی فرهنگی که در جامعه (بویژه شهرهای بزرگ) مشاهده میشود، میبایست تغییر کرده و در این راستا اقشار مختلف مردم نیز ناچارند به این امر تن داده و زین پس هنر تئاتر و هنرمندان آن را نه در حرف بلکه در عمل در صدر بنشانند و رویکردشان را باید به هر ترتیب که شده نسبت به این هنر تغییر بدهند.
البته مشخص است که تغییر رفتار و رویکرد جامعه انسانی به یک مقوله، بویژه اگر از جنس فرهنگ و هنر باشد کاری نیست که به این سادگی و با چند سطر یادداشت و ارائه یکی دو تا دیدگاه و چند گفتوگو با اهلفن تغییر محسوسی بکند و در کل مقوله زمانبری است اما مشخصا در این مورد خاص دلائل زیادی وجود دارد که نشان از لزوم این تغییر آنهم با شتاب زیاد میدهد. نهایتا به نظر میرسد یکی از مهمترین کارهایی که امروزه باید بهصورت جهادی و انقلابی توسط مسئولان فرهنگی دست در دست هنرمندان تئاتر انجام شود تا وضع موجود به شرایط غیرقابل کنترل تبدیل نشود، تغییر نگاه جامعه ایرانی به ویژه در شهرهای بزرگ به مقوله هنر تئاتر و هنرمندان این عرصه است. همین.