در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «تن‌داده‌» نوشته، طراحی و کارگردانی منصور صلواتی

یک چراغ قرمز و این همه بطالت

رضا آشفته: نمایش «تن‌داده‌» با نویسندگی، طراحی و کارگردانی منصور صلواتی که هفتمین کار این کارگردان است، در دیوار چهارم می‌خواهد تماشاگرش را دچار زیبایی و حال خوش کند اما به دنبال این مهم سعی می‌کند که در چارچوب مشخص و ارائه تفکر، کامیابی‌اش را رقم زند و در عین حال می‌تواند تا حد زیادی با نقش‌آفرینی 19 جوان ناشناخته از عهده این مهم برآید چون نیت اصلی ارائه تئاتر بوده و چنین خواس‍ته‌ای با تلاش بسیار این گروه محقق شده است.

تحلیل و روایت

«تن‌داده‌» اثری شبه‌ابزورد و کمیک است که پشت یک چراغ قرمز بی‌پایان همه را دچار توقف بی‌مورد کرده است. شاید قانون‌مداری در عصر مدرن تنها انگیزه تن‌دادن به این شرایط باشد وگرنه عبور و عدول از آن نیز نمی‌تواند امری پیچیده و حتی غیراجتماعی تلقی شود. البته این نظرگاه یک ذهن رها و زیباست که در چارچوب‌های اجتماعی خود را محدود نمی‌کند و فراتر از تهدیدهای اجتماعی بر آن است آن‌گونه که دلش می‌خواهد زندگی کند اما کمتر کسی از این حال و هوای زیبا برخوردار است یا می‌توان غایتی را برایش متصور شد. به هر جهت، زندگی فراز و نشیب دارد و انسان‌ها در بزنگاه‌هایی باید که خلاف‌آمد شرایط تحمیلی نسبت به زندگی‌شان تصمیم‌های درستی بگیرند؛ هر چند این تصمیم به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید. تن‌داده‌ها برای اکثریت مفلوک است که هیچ اقتضایی را درک نمی‌کنند و همیشه پیرو تام و کور شرایط هستند؛ حالا در اینجا رسیدن به یک چراغ قرمز تبدیل به تابویی بیچاره‌کننده شده است و در این برخورد چهار حالت اتفاق می‌افتد: 

۱. آدم‌هایی که خیلی زود به راهشان ادامه می‌دهند و از چراغ قرمز هم نمی‌گذرند،

۲. آدم‌هایی که تن به چراغ قرمز می‌دهند و ساعت‌ها علاف می‌شوند و در نهایت به راهشان ادامه می‌دهند،

۳. آدم‌هایی که از چراغ قرمز می‌گذرند و به پیامد پس از آن نیز فکر نمی‌کنند،

۴. آدم‌هایی که اصلا چراغ قرمز را نمی‌بینند و چیزی برایشان اهمیت ندارد.

                                        

این چهار حالت، یک وضعیت مشترک را به چالش می‌کشد و ۱۹ آدم، با فرهنگ و شخصیت متفاوت در چالش‌اند که برابر یک چراغ قرمز ناتمام خودی نشان دهند اما هیچ چیزی امیدبخش نیست... مگر اینکه انسان در بی‌حسی و سِر‌شدگی مطلق بخواهد به شکل مات و مبهوت سیر و سلوک کند چنانچه شخص زباله‌گرد از چنین حال و هوایی برخوردار است. شاید این بهترین حالت رهایی باشد و البته مدل سوم هم که دو جوان گستاخ و مضطرب به دنبال بیرون‌رفت از این حالت تحمیلی هستند؛ هر چند بعدش تصادف یا مرگی در کمین آن‌هاست، می‌تواند یک نگاه رو به پیش را برایمان تداعی بخشد. اینکه انسان‌هایی برای پیشرفت نیازمند گذر از همه چیز هستند و باید که خط و خطوط بسیاری را درگذرند و این تابوشکنی‌ها به یقین آنان را دچار یک کامیابی بی‌نظیر و بی‌بدیل خواهد کرد. هر چند برای همه چنین امکانی فراهم نیست؛ یعنی از درون مکاشفه‌ای برای دست یافتن به آن نخواهند داشت.

بازیگری

عنصر بازیگری در شکل‌گرفتن «تن‌داده‌» بسیار مهم و کلیدی بوده است. چون پس از متن در آن فضای نسبتا خالی همانا حضور بازیگران می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. ۱۹ بازیگر یعنی جایگزین شدن یک انرژی بالا که می‌توانند بسترساز هر نوع اتفاقی در صحنه باشند. اول اینکه این‌ها جوان‌اند و انرژی زیادی را با خود به صحنه می‌آورند و دوم اینکه انگیزه بسیاری برای جولان دادن و دیده شدن دارند؛ بنابراین باید که به این انگیزه و انرژی اعتماد کرد و تا حد زیادی هم منصور صلواتی بر آن آگاه و مسلط است اما همچنان می‌توانست در ترکیب‌بندی‌ها و ایجاد و ارائه تصاویر و فضاسازی از حضور آنان بهره‌مند شود و به همین حد که تا الان اتکا کرده، بسنده نکند. این‌ها جوان‌اند و کم‌تجربه و حتما نقص‌هایی هنگام بازی دارند و قدرت و تکنیک یک بازیگر جا‌افتاده را ندارند اما انگیزه حضور بنا بر همان اعتمادبه‌نفس ایجادشده، باعث شده که اختلالات بازی‌شان هم در میان حرکت‌ها و میزانسن‌ها و پاساژهای حسی‌شان لاپوشانی شود. اما به هر روی برخی بهتر در ایفای نقش کوشیده‌اند یا از تجربه بیشتری برخوردارند و می‌توانند در جذب مخاطب پررنگ‌تر جلوه کنند مانند بازیگر نقش پیرمرد، نقش آشغالی، نقش کارمند بی‌دست‌وپا، نقش زن جذاب و... برخی بازیگران نیز بنا بر حضورشان این جلب توجه را ایجاد می‌کنند مثل بازیگری که نقش پیرمرد شبیه به ایبسن را بازی می‌کند یا دختری که ناشنواست، یا پسر و دختری که از چراغ قرمز رد می‌شوند... بنابراین جایی برای حضور، جلوه‌گری و حتی تاثیرگذاری وجود دارد و بنابر هوش و درایت بازیگر و چه‌بسا خواسته کارگردان برخی از این‌ها پررنگ‌تر جلوه کرده‌اند و در نهایت آن طور که باید و شاید می‌توانند یک فضای در خور تامل را ایجاد کنند.

                                     

موارد دیگر

شاید انگیزه درونی صلواتی رسیدن به نوعی رئالیسم باشد که خودش می‌گوید رئالیسم اگزجره یا اغراق‌آمیز در‌حالی‌که در بیان طبیعی پرهیز از اغراق یک اصل است و اصلا قرار گرفتن پشت یک چراغ قرمز نمی‌تواند یک امر واقع تلقی شود و همان شبه ابزورد بودن بر دیگر انگیزه‌های فراهم شدن این موقعیت می‌چربد و این خلاف‌آمدی تن‌داده‌ها نیازمند یک منطق واقعی نیست و همان اتکای به یک امر ذهنی و درونی بهترین توجیه‌گر این شرایط تحمیلی به انسان مدرن است.

بنابراین در صحنه‌آرایی نیز می‌شد به گونه‌ای دیگر ریسک و خطر کرد به این معنا که هول و ولای بیشتری را به تماشاگر وارد کرد که خیلی هم راحت روی صندلی ننشیند و این جهان دور از ذهن را تماشا نکند بلکه خودش هم جزئی لاینفک و سهم‌خواه از این موقعیت باشد. چنانچه خطوط عابر ‌پیاده به جای اینکه جلوی صندلی‌ها ترسیم شود؛ کافی بود به میان تماشاگران برود و در میانه ردیف‌های صندلی‌ها این خطوط رسم‌ شود و چراغ قرمز نیز ته صحنه نمایان شود. این اشتراک ذهنی می‌توانست قدرت درک و دریافت را دو‌چندان کند چون تماشاگران در همین خیابان صف کشیده‌اند و بازیگران در آن‌سو فرو شده در لباس نقش‌هایشان منتظرند که این چراغ سبز شود و حالا که نمی‌شود، دو جوان جسارت کرده و به بعدش هم فکر می‌کنند که قرار است بمیرند و از این گذر رد می‌شوند... بنا بر همین دگرگونی‌ها امکان هول و ولا بالاتر می‌رفت و اجرا به یک زبان و بیان باورپذیرتر و در عین حال یک تاثیر ماندگارتر نزدیک می‌شد.

جمع بندی

منصور صلواتی با آنکه صحنه‌اش را خالی گرفته اما بازیگران زیادی را به صحنه می‌آورد و برای همه این‌ها لباس طراحی کرده و دوخته است؛ و این یعنی باری به هر جهت نیست و دوست دارد که با انگیزه و صرف هزینه در صحنه خودی نشان دهد. این خود همان یک تئاتری است که به هر قیمتی تن به تئاتر نخواهد داد و می‌داند که کار فرهنگی نیازمند تفکر است و برای فرهنگ‌سازی باید هزینه کرد.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی
دومین جلسه نقد و بررسی آثار صحنه‌ای جشنواره 42 برگزار شد

زنان در دوران جنگ، ایرانیزه کردن غیرافراطی و فرهنگ بومی

دومین جلسه نقد و بررسی آثار بخش تئاتر صحنه‌ای جشنواره 42 تئاتر فجر، روز سه‌شنبه سوم بهمن با حضور رضا آشفته، محمدحسن خدایی و عرفان پهلوانی در سالن مشاهیر تئاتر شهر برگزار شد و سه نمایش «ایلخون»، «بدریه» و «کابوس‌نامه اهل هوا» مورد تحلیل قرار گرفتند.

|

نقد و نظری بر نمایش «خانم آقای جرج کلونی» نوشته متین ایزدی و کار مونا صوفی

داستانی دیرهنگام
نقد و نظری بر نمایش «خانم آقای جرج کلونی» نوشته متین ایزدی و کار مونا صوفی

داستانی دیرهنگام

احمدرضا حجارزاده: سال‌هاست خاورمیانه و انبوه حوادث بی‌پایانش به عنوان محور جذابی برای تولید آثار ادبی و تصویری، مورد توجه نویسندگان و کارگردانان سینمای ایران و جهان قرار گرفته است. گرچه چندان ...

|

نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است
نگاهی به نمایش «سلام، خداحافظ» نوشته آثول فوگارد و کار شهاب حسین‌پور

پدر در زیرزمین زنده است

علیرضا نراقی: نمایشنامه «سلام، خداحافظ» نوشته مشهور و بارها اجراشده‌ آثول فوگارد، نویسنده اهل آفریقای جنوبی، مدتی است که به کارگردان شهاب‌الدین حسین‌پور در تالار حافظ به صحنه می‌رود. این ...

|

نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش
نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش

احمدرضا حجارزاده: شاهنامه فردوسی یکی از غنی‌ترین منابع اقتباس داستان‌های ایرانی در قالب هنرهای نمایشی است اما سینما و تئاتر ایران از این مخزن بی‌پایان داستان‌های حماسی، اسطوره و پهلوانی، ...

|

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود
نگاهی به نمایش «سیزده‌بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کار حسین میرزامحمدی

وقتی خانه پدری پوسیده بود

علیرضا نراقی: رئالیسم به‌مثابه یک سبک در تاریخ هنر و ادبیات داستانی و دراماتیک در زمینه‌ای از جبر و موجبیت محقق می‌شود، از این نظر رئالیسم به منطق تراژدی‌ها نزدیک است. این اتکا به جبر برآمده از ...

|

نظرات کاربران