در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «ساپو» نوشته و کار محمدامین سعدی

فقط یک مداد کوچک برای نوشتن

بهنام حبیبی: چالش انسان امروز با همه خواسته‌ها و آرزوهای فکری و روانی‌اش، در پارادوکس قرارگیری او برابر همه نیروهای فرادستی تمامیت‌خواه، قصه‌ای پرتکرار از امروز ماست. این نابرابری، در روایت نمایشی «ساپو» به نویسندگی و کارگردانی محمدامین سعدی در تالار سایه مجموعه تئاتر شهر تهران، در مرداد 1402 روی صحنه است.

ساپو، نویسنده‌ای است که در آسایشگاه روانی، در انتظار باززایش یا میرایش خود نشسته ‌است. او در زنده ‌بودنش، قصد خودکشی دارد و تنها دلیل زنده ‌ماندنش را به پایان ‌رساندن داستانش می‌داند. در این میان، کارکنان و پرستاران آسایشگاه روانی، انواع متنوع راه‌های خودکشی را به آدم‌ها پیشنهاد می‌دهند. تأکید نویسنده بر جلوگیری از خواندن کتاب توسط کاراکتر اصلی داستان، اشاره خوبی بر جلوگیری نیروهای فرادستی از افزایش دانش و بینش انسان‌هاست. نویسنده، محتوای داستانی‌اش را در قالب اپیزودهایی بخش‌بندی می‌کند که البته این اپیزودهای نمایشی، ارتباط خود به یکدیگر را در محتوا و فرم مدلل نمی‌کنند.

ساپو در زنده ‌بودنش، قصد خودکشی دارد و تنها دلیل زنده ‌ماندنش را به پایان ‌رساندن داستانش می‌داند

از اپیزود آغازین نمایش با جلوگیری پرستاران از خواندن کتاب توسط کاراکتر اصلی داستان تا اپیزودهای مربوط به زایش و کشتن نوزادان و اپیزودهای مربوط به مرگ کلئوپاترا، همگی اگرچه بر مبنای خط سیر داستانی نمایش پیش می‌روند، ولی همچنان بی‌ارتباط با یکدیگر بر صحنه پدیدار می‌شوند. این موضوع، پرسش درباره مکتب و سبک محتوایی نمایش را در ذهن پدیدار می‌کند.

آیا نویسنده و کارگردان نمایش، محتوایی پوچ‌گرایانه در قالبی ابزورد را برای تماشاگرش تدارک دیده است؟ یا محتوایی روان‌شناختی در روایتی رئالیستی و در قالبی اکسپرسیونیستی، مدنظر اوست؟ ازهم‌گسیختگی داستانی که از ویژگی‌های برجسته مکتب ابزورد است، با پیگیری داستانی زایش تا مرگ نویسنده داستان، همخوانی ندارد. روایت ساپو، داستانی فارغ از زمان و مکان است. این نبود وابستگی به زمان و مکان، تعمیم محتوای داستان را در همه مکان‌ها و زمان‌ها در پی دارد که دیدگاه انسان‌گرایانه نویسنده را تأمین می‌کند.

کارگردانی نمایش «ساپو»، در اجرایی اکسپرسیونیستی، آفرینش تصویری روشن، از درون آشفته و درهم‌ریخته انسان‌های دردمندی است که در زنجیرهای درهم‌پیوسته جبر نیروهای فرادستی، دست‌وپا می‌زنند و تنها با ابراز حالات و هیجانات درونی خود، پارادوکس جذاب رویارویی نیروهای سرکوبگر فکر جامعه، در برابر نیروهای آزادیخواه را به تصویر می‌کشانند. در این مسیر، اجرای نمایش، دراماتورژی موومانی بسیار بالایی را تجربه می‌کند تا ویژگی ماشینی بودن و خشونت درون نیروهای سرکوبگر داستان را به‌خوبی به تصویر بکشاند.

                                                                    

اجرای نمایش، دراماتورژی موومانی بسیار بالایی را تجربه می‌کند تا خشونت درون نیروهای سرکوبگر داستان را به‌خوبی نشان دهد

کارکنان و پرستاران آسایشگاه روانی که می‌بایست دارای ویژگی‌های مهربانی، انسان‌دوستی و زندگی‌محوری باشند، در مسیری عکس، تنها، خشونت و سرکوب و مرگ‌محوری را در ابراز درونیات خود به نمایش می‌گذارند. اجرای نمایش، با میزانسن‌های روباتیک و خشن بازیگران و با دکور و لباس و گریم روان‌پریشانه آن‌ها، به تولید تابلوهای خوبی از پارادوکس‌های بین آن‌ها و نویسنده تنها در میان آن‌ها، منجر می‌شود. اجرای نمایش، بیشینه‌ای تصویری، در برابر کمینه‌ای دیالوگی است. بار اساسی اجرا را آفرینش تصویرهای پی‌درپی بر عهده دارد که برای چنین متن و محتوایی، مناسب به نظر می‌رسد.

بازیگران نمایش «ساپو»، اجرایی اکسپرسیونیستی را به صحنه می‌آورند. بازیگران، با بیان اگزجره حالات و هیجانات درونی و روانی خود، آدم‌هایی ماشینی در پوششی انسانی را روی صحنه می‌سازند که گویی مانند عروسک‌های کوک‌شده، تنها برای اجرای فرامین ذهنی درون خود ساخته ‌شده‌اند. تأکید بازیگران بر توانایی‌های بدن و بیان، نقش حس را کمرنگ‌تر می‌کند و بازیگران نیز در مسیر درست اجرایی خود، اجرایی مناسب با مکتب محتوایی نمایش را روی صحنه می‌آورند.

بازیگران، با بیان اگزجره حالات و هیجانات درونی و روانی خود، آدم‌هایی ماشینی در پوششی انسانی را روی صحنه می‌سازند

طراحی صحنه و دکور نمایش «ساپو»، در چینشی مورب، از اجرایی غیرکلاسیک به مخاطبش خبر می‌دهد. دکور سفیدرنگ با زمینه‌ای پرشده از نام‌ها و امضاهای روی آن، می‌تواند به گذشت زمان زیاد در فضای موردنظر اشاره خوبی داشته باشد. نور صحنه، با پرهیز از ایجاد نور عمومی صحنه، نقش بسیار پررنگی را در دراماتورژی اکسپرسیونیستی نمایش و تولید فضای روانی شخصیت‌های داستان اجرا می‌کند. نور به‌طور ویژه، هر یک از بازیگران را هدف‌گیری می‌کند و پرتاب می‌شود.

طراحی لباس و گریم کاراکترهای نمایش نیز همچنان در مسیر اجرایی اکسپرسیونیستی، با ابراز درونیات و اگزجره‌ کردن حالات و هیجانات درونی آنان پی گرفته می‌شود. طراحی رنگ لباس کاراکترها و همچنین گریم چهره آن‌ها، در هارمونی‌های سفید تا خاکستری، تأکید خوبی بر بی‌هویتی روانی و رهایی کامل آن‌ها از وابستگی‌های زندگی روزمره است.

                                                                    

تأکید ساپو بر این موضوع که تنها زایش خود را به یاد می‌آورد و پیش و پس از آن رویداد را هرگز به یاد نمی‌آورد، در بیانی روشن، بی‌هویتی کامل انسان از دیدگاه تبارشناسی موجودات هستی است. نویسنده می‌گوید که سعی کرده است که زندگی کند، بدون آنکه معنای آن را بداند. او بر این موضوع تأکید می‌گذارد که نیروهای فرادستی، در اجرایی دیکتاتوری، به او می‌گویند که «این ما هستیم که به جای شما فکر می‌کنیم و به جای شما تصمیم می‌گیریم.»

طراحی صحنه و دکور نمایش «ساپو»، در چینشی مورب، از اجرایی غیرکلاسیک به مخاطبش خبر می‌دهد

شخصیت ساپو، در این جهان، انسانی کوچک است با چالشی نه‌چندان بزرگ. او همه خواسته‌اش، تنها یک مداد کوچک با مغزی برای نوشتن درباره نیروهای فرادستی است که برای اعمال و رفتار خود درباره انسان، نیاز به هیچ توجیهی ندارند و این وظیفه انسان است که با همه ناخوشایندی‌ها و ناخرسندی‌های وجود خود، با شرایط تحمیل‌شده، سازگاری یابد. در موازات با نیروهای فرادست سرکوبگر نویسنده، پرستاران و کارکنان بیمارستان قرار گرفته‌اند که پی‌درپی به نویسنده قرص‌های آرام‌بخش می‌خورانند تا او یا آرام گیرد و خواسته‌اش را فراموش کند یا با خودکشی‌اش، از همه این رنج‌ها رهایی یابد.

گویا خواسته کوچک نویسنده، یعنی یک مداد کوچک برای نوشتن که به روشنگری مردم منجر می‌شود، به شکستی بزرگ برای نیروهای فرادستی جهان هستی تبدیل می‌شود که دلخواه آن نیروها نیست؛ و در این میان، نویسنده تنها یک چاره دارد؛ اعتراض.




مطالب مرتبط

نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست
نقدی بر نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازی رو به پیش عشق و سیاست

رضا آشفته: نمایش «فردریک» نوشته امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی که آذر و دی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، درباره تئاتر و به شیوه پسامدرن است که در آن زندگی یک بازیگر قرن نوزدهم فرانسه ...

|

نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش
نقد و نظری بر نمایش «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی

خوانشی نو و شایسته از داستان سیاوش

احمدرضا حجارزاده: شاهنامه فردوسی یکی از غنی‌ترین منابع اقتباس داستان‌های ایرانی در قالب هنرهای نمایشی است اما سینما و تئاتر ایران از این مخزن بی‌پایان داستان‌های حماسی، اسطوره و پهلوانی، ...

|

نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
نگاهی به نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و کار «حسین تفنگدار»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

سید علی تدین صدوقی: نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» همان‌گونه که از نامش پیداست، در مورد زنان شاهنامه است تا مردان آن، زیرا حسین تفنگدار در جایگاه نویسنده و کارگردان با این نام‌گذاری درواقع ...

|

نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...
نگاهی به نمایش «مجلس توبه‌نامه‌نویسی اسماعیل بزاز» نوشته حسین کیانی و کار کارن کیانی

حکایت همچنان باقی ا‌ست...

احمدرضا حجارزاده: اجرای نمایش‌های سنتی و ایرانی با شیوه‌های خاص خود، نیازمند کوله‌باری از دانش و تجربه است تا کارگردان و دیگر عوامل گروه بتوانند در خلق آن موفق و سربلند باشند. نمایش ...

|

گفت‌وگو با سیدعلی موسویان، کارگردان نمایش «کان‌لم‌یکن»

نویسنده هوشمند حرف روز جامعه را به تماشاگر منتقل می‌کند
گفت‌وگو با سیدعلی موسویان، کارگردان نمایش «کان‌لم‌یکن»

نویسنده هوشمند حرف روز جامعه را به تماشاگر منتقل می‌کند

سیدعلی موسویان، نویسنده، بازیگر و کارگردان نمایش «کان‌لم‌یکن» می‌گوید به نظر من نویسنده هوشمند کسی است که در کنار پرداختن به موضوعات مختلف، حرف روز جامعه را به تماشاگر منتقل کند.

|

نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن
نگاهی به نمایش «یکی نبود، یکی بود» نوشته رها جهانشاهی و کار علی کوزه‌گر

همچون رقصی فاقد بدن

علیرضا نراقی: با تحولات تئاتر معاصر مفهوم میزانسن به‌مثابه امری بنیادین در هنر نمایش، دچار دگرگونی ماهوی شد. این بدان معنا نیست که میزانسن جایگاه و اهمیت خود را در ظهور یک اجرا از دست داد، بلکه تئاتر ...

|

گفت‌وگو با کارگردان «دویست و هشتادمین شب سال»

مرجان پورغلامحسین: میکروتئاتر، جهان تئاتری را گسترده‌تر می‌کند
گفت‌وگو با کارگردان «دویست و هشتادمین شب سال»

مرجان پورغلامحسین: میکروتئاتر، جهان تئاتری را گسترده‌تر می‌کند

مرجان پورغلامحسین، نویسنده و کارگردان نمایش «دویست‌وهشتادمین شب سال» بر این باور است که استفاده از تکنیک میکروتئاتر جهان تئاتری را گسترده‌تر می‌کند و در عین حال توانایی افزودن جلوه‌های ویژه و اتفاقاتی را در اختیار کارگردان‌ها قرار می‌دهد که در تئاتر عروسکی یا غیر ...

|

نظرات کاربران